اسلام بدون افراط و تفریط و با تکیه بر 2 اصل واقع نگری و هدفمندی، نظام حقوقی خاصی را برای ثبات خانواده و حفظ حقوق زن، وضع کرده است. در نظام حقوقی اسلام با توجه به اشتراکات تفاوتهای زن و مرد، تلاش شده است تا حدی که ممکن است ضمن حفظ نهاد خانواده از حقوق زنان دفاع شودو در این راه کوشیده است تا بین دو اصل ثبات خانواده ووابستگی زو جین به هم و اصل استقلال و حفظ شخصیت و حقوق زن ارتباط برقرار کند، لذا در این نظام در مواردی که استقلال زو جین آسیبی به ثبات خانواده، وارد نکند، به آنان استقلال داده شده است وهر یک می توانند مستقلآ حقوق خود را استیفا نمایند. حق مالکیت، حق انتخاب همسر، حق فعالیتهای سیاسی یا حقوق سیاسی از جمله حقوقی است که زوجه مستقلا می تواند ان را استیفا نماید ولی در اموری مانند اداره خانواده، زن را تابع مرد قرار داده است.
در این مقاله سعی بر این بو ده تا به بررسی دیدگاههای مختلف در خصوص ضرورت مدیر برای خانواده و نیز اداره آن توسط مردو نیزآثار آن بر طبق قواعدو أصول فقهی حقوقی اسلام پرداخته شو د.